نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد: «چه سیبهای قشنگی! حیات نشئه تنهایی است.» و میزبان پرسید: قشنگ یعنی چه؟ _قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال و عشق، تنها عشق ترا به گرمییک سیب میکند مأنوس. و عشق، تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگیها برد، مرا رساند به امکان یک پرنده شدن. _ و نوشداروی اندوه؟ _ صدای خالص اکسیر میدهد این نوش.
و حال شب شده بود. چراغ روشن بود. و چای میخوردند.
_ چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی. _ چقدر هم تنها! _ خیال میکنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستی. _ دچار یعنی عاشق. _ و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد _ چه فکر نازک غمناکی! _ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است. و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست. _ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست. _ نه، وصل ممکن نیست، همیشه فاصلهای هست. اگرچه منحنی آب بالش خوبی است برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر، همیشه فاصلهای هست. دچار باید بود و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد. و عشق سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست. و عشق صدای فاصلههاست. صدای فاصلههایی که _ غرق ابهامند. _ نه، صدای فاصلههایی که مثل نقره تمیزند. و با شنیدن یک هیچ میشوند کدر. همیشه عاشق تنهاست. و دست عاشق در دست ترد ثانیههاست. و او ثانیهها میروند آن طرف روز . و او ثانیهها روی نور میخوابند. و او و ثانیهها بهترین کتاب جهان را. به آب میبخشند. و خوب میدانند که هیچ ماهی هرگز. هزار و یک گره رودخانه را نگشود. و نیمه شبها، با زورق قدیمیاشراق در آبهای هدایت روانه میگردند. و تا تجلی اعجاب پیش میرانند.
خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم.
دکتر علی شریعتی
بعضي از دوستان گرام مجبور كردن تا بگم گه من يه پسر هستم با نام مستعار ترنم
البته خودمو پشت اين نام مخفي نكردم فقط نگفته بودم كه پسرم
ولي پسر هستم دوستان