آمار مطالب

کل مطالب : 161
کل نظرات : 78

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 3
باردید دیروز : 18
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 48
بازدید سال : 2335
بازدید کلی : 147785

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا من را با عنوان عاشقانه هایم را از پوست شفاف تو می گیرم و آدرس tmasti.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 48
بازدید کل : 147785
تعداد مطالب : 161
تعداد نظرات : 78
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


> به آساني صافكار ماشين خود باشيد

> قلم خش گير خودرو ( رنگ فابريك)

> لباس پتویی اسناگی | SNUGGIE

> اصلاح مردان میکروتاچ MICRO TOUCH

> قلم خش گیر اتومبیل

> قلم تشخیص رنگ کارشناس 2

> جديدترين قلم خشگير با ضمانت رنگ ثابت ( محصول كشور تايوان )

> رخت آویز جادویی واندر هنگر WONDER HANGER

> تست رنگ خودرو

> قلم خش گير خودرو هاي ايران خودرو و سايپا

> قلم تشخیص رنگ شدگی اتومبیل

> جنگجویان کوهستان - لینچان - دوبله

> پكيج طلائي خش گير خودرو ( كار پك اصلي )

> میز تیبل میت TABLE MATE

> رنده برقی کنوود انگلستان KENWOOD

> سوالات عمومی آزمون های استخدامی بانک‏،شهرداری،شرکت نفت و ... با پاسخنامه

> گردگیر دستی گوداستر | GO DUSTER

> پمپ باد همراه اتومبيل ( 4 كاره )

> مودم پر سرعت همراه 3G

> تلویزیون دیجیتال بروی کامپیوتر و لپ تاپ

تبلیغات
نویسنده : ترنم
تاریخ : چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391
نظرات

زن که باشي ...
عاقبت يک جايي ،يک وقتي...
به قول شازده کوچولو...
دلت اهلي يک نفر مي شود ...
و دلت ،براي نوازش هايش تنگ ميشود ...
حتي براي نوازش نکردنش ...
تو ميماني و دلتنگي ها...
تو مي ماني و قلبي که لحظه هاي ديدار تند تر مي تپد..
سراسيمه مي شوي ،بي دست و پا مي شوي...
دلتنگ مي شوي ،دلواپس مي شوي...
دلبسته مي شوي ؛و مي فهمي...
نمي شود "زن" بود...
و عاشق نبود...

روز مادر مبارک

کسب درآمد اینترنتی

تعداد بازدید از این مطلب: 122
برچسب‌ها: مادر , زن , ,
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


نویسنده : ترنم
تاریخ : چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391
نظرات

این است یک عشق جاودانه
لحظه ایست عاشقانه
کلامیست صادقانه
پرسید چقدر مرا دوست داری ؟
سکوتی کردم چند لحظه به چشمهایش خیره شدم ،
گفتم :
دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقم ، عاشق یک عاشق واقعی ، عاشق تو
عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری میکند ،به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم
به اندازه تمام لحظه های زندگی ام تا آخر عمرم عاشقم ،
به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم ، دوستت دارم
به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو در زیر باران قدم میزنم عاشق بارانم
به عشق آمدن باران و به اندازه تمام قطره های باران دوستت دارم
به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره میشوم ،به اندازه تمام ستاره های آسمان دوستت دارم
به عشق دیدن تو بی قرارم ، تا تو را دارم هیچ غمی چیز غم دلتنگی ات در دل ندارم،
به اندازه تمام لحظه های بیقراری و دلتنگی دوستت دارم
من که عاشق چشمهایت هستم ، عاشق گرفتن دستهای مهربانت هستم ،
به عشق نگاه به آن چشمهای زیبایت دوستت دارم
لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است ، آنگاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفسگیر است.
به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارم... .

منبع

کسب درآمد اینترنتی

تعداد بازدید از این مطلب: 151
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13


نویسنده : ترنم
تاریخ : چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391
نظرات

شعله ی شمـــع هم مثل پـــــروانه که بالــــش درگیر عشــق آتـــش شمـــع شده شعـــله اش را هم در خــود می سوزاند … این شمــــع حتی بجــــای من هم اشکــــــــ می ریـــزد، اشکــــــــ ریختـــن خوبـــــــ است چشــــمها را جـــلا می دهــــد و وقتی خیلی خوبــــــ است که اشکـــــــهایت پشت بغــــض سنـــگینی پنـــــهان شده اند؛ سبکـــــــ می شوی وقتی راه اشکـــــــهایت را باز می کنـــــی.

اما نه اشکی در چشمـــانــــم هست و نه بغض گلــــو گیـــری در گلویم … !

نمی دانــــم چـــــرا خطــــم عوض شده؟ احتمالا در بهــــــار امسال , روزهــــای جدید خودمــــ هم درگیر فصل تـــــازه می شوم تـــغییر میکنم اما میـــدانم همان مهــــربان عـــــاشق می مــــــانم .

این روزهـــــای آخر ماه آســــــمان طور دیگــــری شده، پر ستـــاره تر از قبل مــــاه روشـــن تر شده و وجود دو ستــــاره ی پر نـــــور را حس می کنــم که قبلا ندیـــده بودمشان مــن که آنقـــدر سر بـــه هوا و کــودکـــانه بودم! یعنی ستـــاره ها هم متـــولد می شوند به آســـمان می آینـــد؟

زمستــــــان امسال و سرمــــــا طولانی تر از سالــهای قبـــل است نمیــــدانم شایـــد چون همــــه جا را از پـــــاییز سرمــــا زد.

بـــــاد می آید؛ همه چیــــز را با خود می بـــــرد می ترســم این بـــــاد که می آید بی بـــــاران، بی ابــــر دوست داشتـــــن مرا از یــــادم ببرد دستـــهایم خالــــی شوند و یـــخ …

ولی مگــــر می شـــود دوستـــــ داشتن آدم هـــا از یادشـــان برود آن هم من که عاشـــقم و مهــــــربان با دستــــهای گــــرم و پـــــر …

آخــــر می دانی این شبـــها ماه برایم دلبـــــری می کند نمی دانــــم شایـــد عاشـــق مــــاه شدم مثل پلنــــگ وحشـــی که دل سنــــگ خود را به مـــاه بســـت …

انگـــــار مـــن هــــم دارمــــ دلبــــسته و شیـــــفته ی مـــــاه می شـــــوم.

منبع

کسب درآمد اینترنتی

تعداد بازدید از این مطلب: 143
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12


نویسنده : ترنم
تاریخ : چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391
نظرات

هم سیاه بوده اند هم سپید ،

رویشان، نگاهشان، قلبشان، لباسشان،

در سیاه و در سپید،

من ،

ولی همیشه زیر شیشه ی نگاه تو،

نامه های خط خطی،

نامه های بی نشان ،

نامه های با نشان نوشته ام.

کاغذم سپید مثل قلب تو ،

جوهرم سیاه مثل چشم من،

نامه های من برای تو،

در سیاه و در سپید،

یا به رنگی دگر به هر کجا …

کسب درآمد اینترنتی

منبع

تعداد بازدید از این مطلب: 161
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


نویسنده : ترنم
تاریخ : دو شنبه 11 ارديبهشت 1391
نظرات

امشب دوباره دلم بی صدا شکست
با گریه ای غریب و غمی آشنا شکست
تا کهکشان غرقه شدن در خیال تو
پرواز کرد و چون مرغی رها شکست
یک عمر من شکستم و با درد ساختم
اما کسی نگفت چرا بینوا شکست
ماندم میان موج غریبی ز اشک و آه
کشتی صبرم از ستم ناخدا شکست
امشب ستاره ها پی دلداری آمدند
اما ز داغ من دلشان تا خدا شکست
باز به داد دلم رسی........ای کاش
امشب دوباره دلم بی صدا شکست!

کسب درآمد اینترنتی

تعداد بازدید از این مطلب: 170
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : ترنم
تاریخ : دو شنبه 11 ارديبهشت 1391
نظرات

مینویسم از دلم شاید که دل شادان کند 
 یاد رویت مرهمی بر آن غم هجران کند 
 
 مینویسم تا که جمله هر کدام از عاشقان 
 بشنوند و خواندن آن چشمشان گریان کند 
 
 هر زمان امید دارم بر وصالت میرسم 
 غافل از آنم فراقت این دلم نالان کند 
 
 ترسم این عمر از غمت روزی به پایانش رسد
آرزوی وصل تو چشم مرا حیران کند 

 
 من که عمری عشق را بیهوده می انگاشتم 
فاش گویم کاین تواند درد من درمان کند 
 
 ماهروی خوب من در دل غم عشق تو بود 
 شاید آن روزی که بیند دیده ام تابان کند 
 
 گرچه میدانم به مشتاقی رویت مانده ام 
 می رسد موعود دیدارت سرم سامان کند 
 
 کاش میشد زندگی اینقدر تلخی ها نداشت 
 تا تواند دل غم از هجر تو را پنهان کند 
 
 حسرت از دیدار رویت روز تا شب طی شود 
 هر سحر سید بدان جان در بر جانان کند

کسب درآمد اینترنتی

تعداد بازدید از این مطلب: 155
برچسب‌ها: عشق , هجران , دوره , وصال , عشق , ,
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18


نویسنده : ترنم
تاریخ : دو شنبه 11 ارديبهشت 1391
نظرات

 You give to me hope
And help me to cope
When life pulls me down
You bring me around

........................

متن کامل در ادامه مطلب
 

 

کسب درآمد اینترنتی
 

تعداد بازدید از این مطلب: 208
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15


نویسنده : ترنم
تاریخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1391
نظرات

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد .

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .

از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد.

از خودم پرسیدم عشق چیست؟گفتم …………………….

 

دوستت دارم تا اخرین نفس عزیزم.

کسب درآمد اینترنتی

تعداد بازدید از این مطلب: 145
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17


نویسنده : ترنم
تاریخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391
نظرات

یادمه همیشه بهم میگفت برو من پشتتم

ولی منه ساده هیچوقت فکر اون خنجری که پشتت قایم کرده بودی رو نمیکردم

یاد اون حرف مادر بزرگم افتادم که میگفت

اگر با گرگها زندگی میکنی زوزه کشیدن را بیاموز چون ما در روزگاری زندگی میکنیم

که تنها خدایش از پشت خنجر نمیزند

 

کسب درآمد اینترنتی

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 145
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15


نویسنده : ترنم
تاریخ : شنبه 9 ارديبهشت 1391
نظرات

 
باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه خانه ام کو؟ ... ... ... 
روزهای کودکی کو؟
 فصل خوب سادگی کو؟
 یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟
 پس چه شد دیگر کجا رفت؟ 
خاطرات خوب و شیرین...؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست؟
 کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز...
 یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد...
 باز باران
               باز باران 
                                     میخورد بر بام خانه
              بی ترانه
 بی بهانه 
شایدم گم کرده خانه                  

کسب درآمد اینترنتی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 148
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9


نویسنده : ترنم
تاریخ : چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391
نظرات

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

کسب درآمد اینترنتی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 187
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده : ترنم
تاریخ : دو شنبه 4 ارديبهشت 1391
نظرات

دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده.

  خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.

  به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم.

  دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟

  در آواز شب اویز های عاشق؟

  در چشمان یک عاشق مضطرب؟

  در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟

  دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند،برای تو نامه بنویسم.

  و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.

  ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز
  بخوانم.

  کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.

  می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به
  دنیا نیایند.

  می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.

  می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو
  هدیه نشود.

  دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم.

  دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.

  دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من تو را میان چشمهایم بنشانم.

  دوباره شب ،دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.

  دوباره شب،دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.

  دوباره شب،دوباره تنهایی،دوباره سکوت،دوباره من و یک دنیا خاطره...

کسب درآمد اینترنتی

تعداد بازدید از این مطلب: 146
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13


نویسنده : ترنم
تاریخ : جمعه 1 ارديبهشت 1391
نظرات

 می خواهم برگردم به روزهای کودکی ...

آن زمان ها که

پدر تنها قهرمان بود ...

عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...

بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ...

 بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر خودم بودند ...

تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...

تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود ...

و معنای خداحافـظ ، تا فردا بود !!


 

کسب درآمد و تجارت اینترنتی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 156
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم. دکتر علی شریعتی بعضي از دوستان گرام مجبور كردن تا بگم گه من يه پسر هستم با نام مستعار ترنم البته خودمو پشت اين نام مخفي نكردم فقط نگفته بودم كه پسرم ولي پسر هستم دوستان


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود